امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۳۹۲

۱

از دست دل بر آنم کز جان خود بشورم

بیرون جهم که باشد خون با گوزن و گورم

۲

دیوانه ام من، ای دل، زان شمع یادم آور

کاتش زنم جهان را، ناگه اگر بشورم

۳

ذوق خرد نجویم کز غم کشان عشقم

فضل عرب ندانم کز روستای غورم

۴

هر مرده از گناهی سوزند و من چه سوزم

از سوز عشق، باری باشد عذاب گورم

۵

زان نور آفتابم بینا و کور هر دم

نیلوفرم ندانم یا بوم روز کورم

۶

من چون زیم که دیدم با خط مورمالش

زو در دل جگر شد سوراخهای مورم

۷

گویند «خسرو آن سو چندین مرو به زاری »

نی خود همی روم من، دل می برد به زورم

تصاویر و صوت

نظرات