امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۳۹۳

۱

چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریزم

گه در فسون نشینم، گه در دعای گریزم

۲

بوی کشنده او خود همره صبا شد

خلق از سموم وادی، من از صبا گریزم

۳

شمشیر بر کشیده عشق و مرا در آن کوی

پای خرد شکسته چون از بلا گریزم

۴

هر جانور که باشد بگریزد از بلایی

من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟

۵

خسرو، مگوی در کش پا از طواف کویش

کو نیست آن حریفی کز وی به پا گریزم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مریم
۱۳۹۸/۱۰/۲۰ - ۱۵:۵۶:۴۸
چقدر قشنگ بود. داشتم دنبال یه شعر مرتبط با موضوعی میگشتم که به لین رسیدم. روحم تازه شد واقعا
user_image
وحیده
۱۳۹۹/۰۲/۳۰ - ۲۱:۲۲:۲۳
بیت 4 و دیگر هیـــــــــــچ :))))))
user_image
بهار انجمن
۱۴۰۲/۰۸/۲۴ - ۱۲:۲۱:۵۲
عالیه:)))))