
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۴۱۰
۱
تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم
خونابه دل است شرابی که من خورم
۲
از خوردن جگر جگر من کباب شد
نبود سزای خورد کبابی که من خورم
۳
هرگز نخوردم آب خوش خویش در جگر
تیغ است بی تو قطره آبی که من خورم
۴
از خون خورم به یاد لبت قطره ای که نیست
طوفان آفت این می نابی که من خورم
۵
سنگ است خسرو، ار نه کجا طاقت آورد؟
از شعله های دل تف و تابی که من خورم
تصاویر و صوت

نظرات