امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۴۱۶

۱

هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم

بر دیدگان خاک درش توتیا نهم

۲

زو صد جفا کشم که نیارم به روی گفت

کاین درد خود چگونه بر آن وفا نهم

۳

ندهم برون غمش که مرا خود بسوخت غم

دلهای دیگران چه دگر در بلا نهم؟

۴

گفتند «یاد می کندت » دل نمی دهد

کاین تهمت دروغ بر آن آشنا نهم

۵

شاهان مجالس نیست که سر بر درش نهند

چون من گدا رسیده که کاسه کجا نهم؟

۶

روزی چو خواست کشتنم از بوی تو صبا

آن به که جان ببوسم و پیش صبا نهم

۷

چون دل ز گفت دیده مرا سوخت در به در

بیرون کشم، به پیش دل مبتلا نهم

۸

شبها که گرد کوی تو گردم، به یک قدم

اول نهم دو دیده و آنگاه پا نهم

۹

بگذار پاره پاره کنم بر تو خویش را

پس طعمه پیش هر سگ کویت جدا نهم

۱۰

گفتی که «گل به جای رخم بین » زهی خطا

کان دل گر آه می نکنم، بر گیا نهم

۱۱

زین گونه کز لبت سخنی نیست روزیم

زنهار پر جراحت خسرو دوا نهم!

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۶۲

نظرات