
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۴۲۲
۱
اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب نبینم
وگرچه ماه بتابد، به ماه تاب نبینم
۲
در آن زمان که نبینم ترا به چشم چو ابرم
چنان ببارد باران که آفتاب نبینم
۳
به خانه سایه همی گیردم ز فکرت زلفت
که آفتاب در این خانه خراب نبینم
۴
وصال خواهم و این در به روی من که گشاید
ز خنده شکرینت چو فتح باب نبینم؟
۵
به وصل چند توان گفتنم «هنوز توقف »
کنم توقف، اگر عمر را شتاب نبینم
۶
طمع بود ز دهان تو شربتیم، ولیکن
سؤال از که کنم، چون ره جواب نبینم؟
۷
چو دل سخن نشنود و تو عاقبت بربودی
روان بکش که نگه داشتن صواب نبینم
۸
جز آب می نرود از دو چشم خسرو و ترسم
که چند روز دگر خون رود که آب نبینم
تصاویر و صوت

نظرات