
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۴۲۷
۱
اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم
اگر نماییم آن روی، نیز تاب ندارم
۲
همی خورم ز تو صد خار غم، همین برم آرد
چو کار خویش به دنبال بخت تیره گذارم
۳
مباد هیچ زوالت، چو زیر پا کنی آن خط
که خال خویش به خار رهت به گریه نگارم
۴
دو لب به گریه بشویم، چو خاک پای تو بوسم
مگیر چشم، اگر آب دیده پاک ندارم
۵
به زنده داشتن شب بمرد خسرو مسکین
زهی جفا که من این عمر در حساب نیارم
نظرات