امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۴۲۹

۱

دلم ز دست تو خون شد، ندانم این به که گویم؟

علاج خود ز که سازم، دوای دل ز که جویم؟

۲

بریخت اشک من آن را که پاره گشت دروغم

برفت آب من آن را که رخنه گشت سبویم

۳

از این دو دیده پر آب من که ریخته بادا

چه آب ریختگی ها که آمده ست به رویم

۴

رهی به کوی تو جویم که گویمت سخن خود

تو سوی خود ندهی ره، ندانم این به که گویم؟

۵

تویی چو چشمه آب حیات و من به تو تشنه

نخورده شربتی، آخر چگونه دست بشویم؟

۶

میار طره فراهم، فرو گذار که بر من

کند هر آنچه بیاید، چو می بیاید از اویم

۷

تن چو موی مرا بگسل و بسوز در آتش

که پی گسست در آمد غمت به شخص چو مویم

۸

تبسمی که تو آنجا نه دلبری، گل باغی

نوازشی که من اینجا، نه خسروم، سگ کویم

تصاویر و صوت

نظرات