امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۴۴۲

۱

گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم

کنون من و چو سگان خوابگه به خاک رهم

۲

ز بس که من به زنخدانش در شدم به خیال

گمان برم به خیالی مگر به زیر چهم

۳

دلم بماند به دنبال چشم او که مگر

زمان زمان به حقارت گهی کند نگهم

۴

زهی درازی عمر و هلاک من زین غم

که نیست صبح شب غم کم از هزار مهم

۵

مکن نصیحتم، ای آشنا، که بی خبرم

مدار آینه در پیش من که رو سیهم

۶

به جان رسیدم ازین دل، بکش ز بهر خدا

که تو ز ننگ من و من ز ننگ دل برهم

۷

به جرم عشقم، اگر می کشی، بکش، لیکن

نویس بر کفنم هم ز خون من گنهم

۸

به پیش دیده خسرو تویی و بس، چه کنم؟

به پیش چشم نیایند آفتاب و مهم

تصاویر و صوت

نظرات