
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۴۵
۱
گرفته در بر اندام تو سیم است
برادر خوانده زلفت نسیم است
۲
از آن زلف سیه بر مشکن آن را
بنا گوش ترا در یتیم است
۳
به رعنایی چنین مخرام، غافل
که از چشم بد اندر راه بیم است
۴
دل من در غمت نیمی نمانده ست
وز این یک غم دل صد کس دو نیم است
۵
ز یاد خنده مردم فریبت
مرا دو دیده پر در یتیم است
۶
به عهد فتنه و آشوب زلفت
کسی کو خوش زید رند حکیم است
۷
کتاب صبر خوانده بنده خسرو
که هر شب مجلس غم را ندیم است
نظرات