امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۴۵۲

۱

منم که بی به تو صد گونه داغ می سوزم

تو لابه دانی و من لاغ لاغ می سوزم

۲

فراغ وصل ندارم ز مفلسی، هر چند

چو مفلسان ز برای فراغ می سوزم

۳

شب سیاه مرا نیست روشنی، هر چند

که شام تا به سحر چون چراغ می سوزم

۴

مرا به داغ سگی سوختی و درد نکرد

سگم نخواندی، از این درد و داغ می سوزم

۵

مباش گرم دماغ و بسوز خسرو را

من آخر از تو به هم زین دماغ می سوزم

تصاویر و صوت

نظرات