
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۴۵۵
۱
اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم
بدین خوشم که بتی چون تو نازنین دارم
۲
برای آن که کشم پیش چشم بیمارت
متاع عافیت اینک در آستین دارم
۳
به بند زلف تو زنجیر جان خود سازم
دل ستم زده را چند گه براین دارم
۴
به وصل تو چه بیارم نمود گستاخی
که شحنه ای چو فراق تو در کمین دارم
۵
به ناز بینی و بدخو شدی و هم بد نیست
که دلبری چو تو بدخوی و نازنین دارم
۶
مرا اگر چه که بر دست غم فروخته ای
هنوز داغ غلامیت بر جبین دارم
۷
اگر چه خسرو روی زمین شدم به سخن
هم از وفا سوی تو روی بر زمین دارم
تصاویر و صوت

نظرات