
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۴۶۳
۱
ما در این شهر پای بند توایم
عاشق قامت بلند توایم
۲
مرده آن دهان چون پسته
کشته آن لب چو قند توایم
۳
می دوانی و می کشی ما را
چون بدیدی که در کمند توایم
۴
ای جفا بر دلم پسندیده
دوستی بود، ار سپند توایم
۵
گو رفیقان، سفر کنید که ما
نتوانیم، پای بند توایم
۶
گذری می کن، ار طبیب منی
آتش می نه، ار سپند توایم
۷
باز پرسی تو حال خسرو را
تا چه غایت نیازمند توایم
نظرات