
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۴۷۲
۱
این تویی تا به خواب میبینم
یا به شب آفتاب میبینم
۲
در دل خویشتن خیال لبت
نمکی بر کباب میبینم
۳
یک شب از خویشتن مکن دورم
که ز هجران عذاب میبینم
۴
راز دل چون نهان کنم از اشک
همه بر روی آب میبینم
۵
با که گویم غم تو، کز غم تو
همه عالم خراب میبینم
۶
مگر امروز کز پس عمری
نرگست را به خواب میبینم
۷
جان خسرو، مرو، شتاب مکن
عمر خود در شتاب میبینم
تصاویر و صوت

نظرات