
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۵۱۲
۱
شبی با ما خیال خویشتن را میهمان گردان
ز باغ عارض خود مجلسم را بوستان گردان
۲
به زیبایی و رعنایی برون آ یک ره از خانه
ز رخ بنما گلستان و ز قد سرو روان گردان
۳
هوس دارم از آن نرگس نگاهی، سوی من بنگر
چو چشم ناتوان خود مرا هم ناتوان گردان
۴
خدا را چند سوزم ز آتش بی مهری آن مه؟
بده صبری مرا یا با من او را مهربان گردان
۵
غم عشق تو دارد پایمالم تا شوم کشته
تو هم با او جفا را بهر قتلم هم عنان گردان
۶
چه پنهان می شوی، بنمای روی خویش خلقی را
چو خسرو هر طرف از عشق خود بی خانمان گردان
نظرات