
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۵۲۰
۱
خمار و خواب و چشم کافرش بین
شکنج و پیچش زلف ترش بین
۲
دل پاکان و جان پارسایان
هلاک غمزه های ساحرش بین
۳
چو غوغای مگس در خانه شهد
نفیر مستمندان بر درش بین
۴
به جای آب اگر ساکن ندیدی
درون پیرهن سیمین برش بین
۵
بتا جعدت پر از دلهاست خواهی
گره بگشا، به هر مو اندرش بین
۶
همه شب باده نوشیده ست تا روز
هنوز آن خواب مستی در سرش بین
۷
بدیدم یک رهش، دیوانه گشتم
دلم گوید که بار دیگرش بین
۸
دلم را سوختی ور باورت نیست
درونم چاک کن، خاکسترش بین
۹
چو گوید خسرو از غم گریه چشم
ز خاک پای شاه کشورش بین
نظرات