امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۳۱

۱

سر مست رود چو در گلستان

پامال کند جمال بستان

۲

من ناله کنان ز غم همه شب

او خفته به ناز در شبستان

۳

یارب که از آن خدای ناترس

انصاف من شکسته بستان

۴

ای چشم ترا به کشتن من

یک غمزه و صد هزار دستان

۵

هم مستی و هم خوشی و همه وقت

خوش باد همیشه وقت مستان

۶

فریاد ز بلبلان برآمد

مخرام به ناز در گلستان

۷

داغی که فراق بر دلم کرد

بشکاف و ببین، هنوز هست آن

۸

شد کشته به دست جور خسرو

آخر نگهی به زیر دستان

تصاویر و صوت

نظرات