امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۳۵

۱

سودای خوبان کم نشد، زین جان غم فرسود من

هستی همه کردم زیان، این بود زیشان سود من

۲

با هر که بنمودم وفا، دیدم جفایی عاقبت

شکری نگفت از هیچ کس، این جان ناخشنود من

۳

من خود ز دست هجر تو در تلخی جان کندنم

ابرو ترش کرده مرو، ای ترک خشم آلود من

۴

بنشین به بالینم دمی، من خود نخواهم زیستن

باری ببینم روی تو، کافیست خود مقصود من

۵

زین آه دردانگیز من بگریست چشم خلق خون

یارب چه بودی چشم تو، گر پر شدی از دود من!

۶

از ناله و زاری زبان یک دم نمی آسایدم

بین تا چه خواهد کرد باز این آه زود ازود من!

۷

نالیدن یعقوبیم در سنگ می گردد همی

دیوار در رقص آورد این نغمه داود من

۸

امشب نهانی روی را بر آستانش سوده ام

ای گریه امروزی مشو این روی خاک آلود من

۹

خونابه خسرو چنین دیده نیفگندی برون

گر دل ندادی هر دمش اشک جگر پالود من

تصاویر و صوت

نظرات