امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۴۳

۱

ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم بیش از این

دیدم که هجران چون بود، دیگر نیارم بیش از این

۲

دل تشنه دیدار تو، جان میهمان یک نفس

ای آشنا، از در مران، بیگانه وارم بیش از این

۳

بگذار بوسم پای تو، بس از جهان محنت برم

هم، جان تو، کاندر جهان کاری ندارم بیش از این

۴

آزرده دیرینه را یک غمزه زن کان به شود

مرهم نمی خواهد ز تو جان فگارم بیش از این

۵

ای ابر نیسانی، مزن لاف از در غلتان خود

کز بهر ایثار رهش در دیده دارم بیش از این

۶

آرام گیر، ای بی وفا، یک دم نشین بر چشم تو

زان رو که دیدار ترا نبود قرارم بیش از این

۷

خسرو چو موید از غمت، زاندوه تو بار گران

آخر مسلمانی، منه بر سینه بارم بیش از این

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۹۷

نظرات