امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۴۸

۱

تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم چنین

آب حیات چون رود، خیز و بیا که همچنین

۲

هر که بگویدت که تو دل به چه شکل می بری؟

از سر کوی ناگهان مست بر آکه همچنین

۳

هر که بگویدت که جان چون بود اندرون تن؟

یک نفسی بیا نشین در بر ما که همچنین

۴

هر که بگویدت که گل خنده چگونه می زند

غنچه شکرین خود بازگشا که همچنین

۵

ور به تو گویم، ای پسر، کت به کنار چون کشم

تنگ ببند بر میان بند قبا که همچنین

۶

هر که پری طلب کند، چهره خود بدو نمای

هر که ز زلف دم زند، زلف گشا که همچنین

۷

لاف وفا زنی، ولی نیست برای نام را

در تو نشانی از وفا، هم به وفا که همچنین

۸

هر که نخواند هیچ گه نامه عشق چون بود

قصه حال خسروش باز نما که همچنین

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
بهرام اشتری
۱۳۹۹/۱۲/۱۱ - ۱۷:۳۳:۳۴
به نظر می رسد که در مصرع چهارم حرف"به" زاید باشد یعنی مصرع به صورت زیر باشد:از سر کوی ناگها مست سرا که همچنین
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۱۲/۱۱ - ۱۷:۵۷:۱۰
بیت دوم چنین استهر که بگویدت که تو دل به چه شکل می‌بری ؟از سر کوی ناگهان مست برآ که همچنین