امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۷۳

۱

ای دور مانده از نظر دورماندگان

بازآی هم به جان و سر دورماندگان

۲

عمرم به باد رفت و نیامد به سوی من

آن باد کآورد خبر دورماندگان

۳

مردم ز زنده داشتن شب که در فراق

دشوار می رسد سحر دورماندگان

۴

خلقی بسوزدم که رسیدند رفتگان

این است داغ تازه تر دورماندگان

۵

نبود به از نظاره دیدار رفته دیر

هر تحفه کآید از سفر دورماندگان

۶

هر شب رویم و گریه خون جگر کنیم

آنجا که خود بود گذر دورماندگان

۷

هر ساعتم ز خوردن غم خواب مردن است

آیا همینست خواب و خور دور ماندگان

۸

دلها شود کباب، چو خسرو کند نفیر

چون دور ماندگان ز بر دور ماندگان

تصاویر و صوت

نظرات