امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۷۴

۱

ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان

زنجیر تو به گردن گردن کشندگان

۲

از رفتن تو مرده شود زنده زیر خاک

جانا، مرو که باز بمردند زندگان

۳

چون تو یکی نیافت اگر آب چشم من

هر چند گشت گرد جهان چون دوندگان

۴

هر بامداد بر سر راهت روم به درد

پرسم حکایتت همه روز از روندگان

۵

من دانم و کسی که چو من طالب کسی است

کعبه چه آگهست ز پای دوندگان

۶

بادی ست کآتش من از آن بیش می شود

چندین که می دمند به گوشم دمندگان

۷

صبر و قرار جستم و دل گفت «صبر کن »

تا بر پریده اند ز دام این پرندگان

۸

بیچاره خسروم پی خوبان به جان رسید

یارب، خلاص بخش مرا زین کشندگان

تصاویر و صوت

نظرات