
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۵۸۲
۱
ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن
خود را به عشوه، گر چه دروغ است، شاد کن
۲
بنویس نامه ای و روا کن به دست اشک
لیک اول از سیاهی چشمم سواد کن
۳
تا چند خود مراد کنی صد هزار کار
یک کار بر مراد من بی مراد کن
۴
اینک سواره می رود و تا ببینمش
ای آب دیده یک نفسی ایستاد کن
۵
خسرو، چو نرد عشق به جان باختی، کنون
ماندن به دست تست، گرو را زیاد کن
نظرات