امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۹۳

۱

میسر ار شود از چون تو نخل برخوردن

ز شاخ عمر توان میوه های تر خوردن

۲

من از لب تو خورم خون، تو از دل و جگرم

چه دوستی بود این خون یکدگر خوردن!

۳

چو مفلسان هوسناک با تو چند از دور

به وهم خویش در اندیشه گل شکر خوردن!

۴

گر این گل است، خود انداز خاک در دهنم

که تو به خوردن می، من به خاک در خوردن

۵

غمت که لقمه جان است، کی تواند خورد

شکم پرست که نشناسد او مگر خوردن؟

۶

چنین که سرزده در کوی دوست رفتن ماست

نه آتشیم بخواهیم تا به سر خوردن

۷

به غمزه توکشان می برد دلم، ورنه

کسی به خود نرود دشنه بر جگر خوردن

۸

به جان پذیر نه از دیده زخم او، خسرو

که عاشقی نبود زخم بر سپر خوردن

تصاویر و صوت

نظرات