امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۵۹۹

۱

دریغ صحبت دیرینه وفاداران

خوش آن نشاط و تنعم که بود با یاران

۲

چو از شکفتن نورزو عیش یاد کنم

به چشم من گل، اگر نیستند از آن یاران

۳

چو دوستان وفادار رخت بربستند

جهان چگونه توان دید بی وفاداران

۴

پدید نیست یکی هم از آن، تعالی الله

نبوده اند مگر آن خجسته دلداران

۵

فراق کرده دل ما خراب و مرهم نه

به حقه فلک از بهر این دل افگاران

۶

دلا، بدان که به تعبیر هم نمی ارزد

جهان که صورت خواب است پیش بیداران

۷

عزیز من به متاع زمانه غره مشو

که آنست داروی کیسه بران و طراران

۸

چو عمر می رود از حرص و آز، جان چه کنی؟

به هرزه چند توان کرد کار بیکاران

۹

صلاح نفس مجو، خسرو، ز دل خود، از آنک

طبیب مرده نسازد علاج بیماران

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۵۱۶

نظرات