امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۶۱۷

۱

آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر زمان

نقل و شرابی زان دو لب پیش آر ما را هر زمان

۲

زینسان که بر هر موی تو از نفس خود در غیرتم

آنجا که گستاخی ست این باد صبا را هر زمان

۳

چون عاشقانت را نماند از نقد هستی مایه ای

تاراج سلطانی مکن مشت گدا را هر زمان

۴

جان می رسد هر دم به لب، دانی که باری نیست آن

جان تو، کافزون تر کنم نرخ بلا را هر زمان

۵

چون از تو می آید بلا یک جانست، ور باشد دگر

بر نار دستوری مده چشم وغا را هر زمان

۶

ای سر، به زودی خاک شو، پیش در آن نازنین

بو کز طفیل نازنین بوسیم پا را هر زمان

۷

گر چه نیرزم از رهش گردی، تو، ای باد صبا

می گو سلام چشم من، آن خاک پا را هر زمان

۸

گر نیست باران کرم، سنگی ببار، ای آسمان

تا چند باز آرم تهی دست دعا را هر زمان!

۹

خسرو، اگر عاشق شدی از تیغ عذرش خواه بس

تا چند آری بر زبان آن یک خطا را هر زمان

تصاویر و صوت

نظرات