امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۶۲۵

۱

عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین سخن

چون بخندد، ورچه باشد، هست در پروین سخن

۲

مردنم نزدیک شد هنگام شربت دادنست

کیست کارد یک سخن بر من ازان شیرین سخن؟

۳

بو که بریم، ای صبا، از بهر من بهر خدا

گه گهی جاسوسیی کن، زو دمی برچین سخن

۴

کاش بیدردان بدیدندی رخ زیبای یار!

تا نگفتندی به طعن بیدلان چندین سخن!

۵

ای که گویی «عشق چه بود»؟ باش تا از خون من

بعد از آنت مرد خوانم، گر بگویی این سخن

۶

عاشقی وانگه مسلمانی، ندانی، ای سلیم

دوستی چون با بتان افتد، رود در دین سخن؟

۷

بهترین روز آفتی می بینم از تو در جهان

گفت من بشنو، مکن، جانا، بدین آیین سخن

۸

جادوان را لب بدوزد سوزن مژگان تو

وه که پیشت چون برآید از من مسکین سخن

۹

در هوای روی تو خون می چکاند از غزل

خسرو رنگین سخن گر رنگ بازی زین سخن

تصاویر و صوت

نظرات