امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۶۲۶

۱

صد ره گذری هر دم بر جان خراب من

رحمت نکنی هرگز بر چشم پر آب من

۲

بر زد ز دماغم دود از شربت عشق، آری

بی درد سری نبود مستی شراب من

۳

هر چند دلم خون شد، سوزاک من افزون شد

کشته نشد این آتش از آب کباب من

۴

جانم به گداز آمد، کو آن همه عیش من؟

شبهای دراز آمد، کو آن همه خواب من؟

۵

چون گریه کند چشمم، ماتمکده ای باید

تا بر سر همدردان ریزند گلاب من

۶

می سوزد دل تنگم، ای هجر، مگر زین سو

بر بوی کباب آید آن مست خراب من

۷

در دوزخ اگر سوزم، زین نیست مرا دردی

هستی تو بهشتی رو، این است عذاب من

۸

یک تار قبایم ده خلعت ز پی خسرو

دران نبود باری تشریف جواب من

تصاویر و صوت

نظرات