
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۶۳۵
۱
یک شب، ای ماه جهان افروز من
بر من آی و باش صبرآموز من
۲
نیست یک ذره ترا دل گرمیی
گر چه صد دل پخته گشت از سوز من
۳
از چه روزم شد سیه، مانا فتاد
سایه شبهای من بر روز من
۴
می دهم جان، بگذر و ناخوش من
بهر فردا مهلت امروز من
۵
گریه هم بر من شبیخون می کند
خسروا، بین لشکر فیروز من
نظرات