امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۶۴۹

۱

بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو

تا چند هنوز آخر دوری ز وصال تو

۲

عقل و دل و جان از تن، برد این همه عقل از من

من مانده ام و چشمی حیران جمال تو

۳

خنجر کش و بازم کش تا باز رهم زین غم

ور زانکه بود، جانا، هر چند وبال تو

۴

زینگونه کن من دیدم شکل تو و حال تو

دشوار برم جان را از دست خیال تو

۵

ای لشکر مشتاقان در پیش رکاب تو

ای گردن سربازان در پیش دوال تو

۶

یارب که چه ظلم است آن، یارب، که چه داغ است این

بر جان مسلمانان از هندوی خال تو

۷

جانی ست مرا هدیه، منمای چنان رویم

کاندازه من نبود تعظیم جمال تو

۸

صد قصه فزون دارم از درد دل خسرو

لیکن به زبان نارم از بیم ملال تو

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمدرضا
۱۳۹۴/۰۹/۰۳ - ۰۲:۵۶:۴۵
زینگونه کن من دیدم شکل تو و حال تودشوار برم جان را از دست خیال تو باید زینگونه کن بشه زینگونه که اگه درست فهمیده باشمممنون