
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۶۵۶
۱
من اینجا و دل گمره در آن کو
از آن گمگشته مسکین نشان کو
۲
مگو، ای پندگو، بی او بزی خوش
خوشم گر زنده مانم، لیک جان کو
۳
مرا گویی که رو با صابری ساز
تو خود می گویی اما گو که آن کو
۴
به دل گویم که غمها خواهمش، گفت
چو او پیش نظر آید، زبان کو
۵
بپرس این ناتوان را، پیش تر زانک
بپرسی خلق را کان ناتوان کو
۶
پس از مردن دعای تربت من
بسندست آنکه گویی، گو فلان کو
۷
به گستاخی حدیث بوسه گفتم
به خنده گفت کای خسرو، دهان کو
تصاویر و صوت

نظرات