
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۶۷۰
۱
پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو
زانکه هزاران دل است بسته هر بار تو
۲
خط که بر آن لب کشید از سر کلک قضا
نقش فنا زد رقم بر لب خونخوار تو
۳
زنده به کویش نماند، وه که چه مردم کش است
همچو طبیبان خام نرگس بیمار تو
۴
فاتحه خوان است خلق سوی سرایش که هست
خاک شهیدان عشق کهگل دیوار تو
۵
هر که زبان می کشید از پی تو سوی من
همچو من بی زبان گشت گرفتار تو
۶
ای سر خسرو ترا مژده که هر بامداد
فتنه به قصابیست بر سر بازار تو
تصاویر و صوت

نظرات