امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۶۷۵

۱

خون گریم ار چه از ستم بیکران تو

هم خاک روبم از مژه بر آستان تو

۲

بسیار آبگینه دلها شکسته ای

زین جرم سنگ شد دل نامهربان تو

۳

جان رفت و نه وصال توام شد نه عیش خوش

نه من از آن خویش شدم نه از آن تو

۴

در دل که شب جفای تو می گشت تا به روز

گفتم که، ای تو، در دل من، گفت، جان تو

۵

ابرو ترش مکن که شود کشته عالمی

زین چاشنی که می نگرم در کمان تو

۶

از تنگی دهان توام دست کی دهد

روزی من چو تنگ تر است از دهان تو

۷

گفتی که خسرو آن من است این چه دولت است

یعنی منم که می گذرم بر زبان تو

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۹

نظرات