امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۶۷۸

۱

گر باده می خورم به سر من خمار تو

ور در چمن روم به دلم خارخار تو

۲

خون شد ز نالشم جگر سنگ و همچنان

با سنگ خویشتن دل با استوار تو

۳

از دیدن تو مست و خرابم تمام روز

جان می کنم تمام شب اندر خمار تو

۴

بیرون جهان سمند که پیشت به صد هوس

مردن به پای خویشتن آید شکار تو

۵

دل راتب غم تو چو بی من نمی خورد

شرمنده دلم من و دل شرمسار تو

۶

عمرم به یاری سگ کوی تو شد به سر

روزی نگفتیش که چگونه ست یار تو

۷

داغ تو دارم ار نکنم خدمتی دگر

کم زانکه با زمین برم این یادگار تو

۸

بهر کدام روز بود عقل و جان و دل

گر این متاع خرج نگردد به کار تو

۹

صد پاره شد چو غنچه دل خسرو و هنوز

باری گلی کشفت مرا در بهار تو

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۵۳۳

نظرات