
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۶۷۹
۱
هر شب منم فتاده به گرد سرای تو
تا روز آه و ناله کنم از برای تو
۲
روزی که ذره ذره شود استخوان من
باشد هنوز در دل تنگم هوای تو
۳
هرگز شب وصال تو روزی نشد مرا
ای وای بر کسی که بود مبتلای تو
۴
جان را روان برای تو خواهم نثار کرد
دستم نمی دهد که نهم سر به پای تو
۵
جانا، بیا ببین تو شکسته دلی من
عمری گذشته است منم آشنای تو
۶
بر حال زار من نظری کن ز روی لطف
تو پادشاه حسنی و خسرو گدای تو
تصاویر و صوت

نظرات