
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۶۸۷
۱
لاله دمد از خون شهیدان غم او
تا حشر در آیند به خوان علم او
۲
از جور و وفا و ستم هر که بپرسی
در عشق مساوی ست وجود و عدم او
۳
می زد رقم غالیه نقاش سیه کار
بشکست ز رشک خط سبزت قلم او
۴
در پای خم امروز چو من صاف دلی نیست
جز درد که پیوسته بود در قدم او
۵
خسرو چو خورد می ز سفال سگ کویش
جمشید حسد می برد از جام جم او
نظرات