امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۶۹۵

۱

امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان شو

سر آن زلف پریشان کن و مشک افشان شو

۲

من که زان بوی شوم کشته و خواهی بروم

از پی بوی دگر جانب آن بستان شو

۳

چون شدی، ای دل بدخو، که نمودت این راه

که بر آن سرکش خودکامه و بی سامان شو؟

۴

تشنه خون دل ماست دو چشم مستت

هر دم، ای دیده من، ساقی آن مستان شو

۵

صنما، رفت چو جانم به غمت لطفی کن

تا شوم زنده ز سر، هم تو درین تن جان شو

۶

همه در مجلس شاهان نتوان خورد کباب

یکی شبی بر جگر سوخته هم مهمان شو

۷

آرزو دارم کامی ز لبت یک روزی

تا مگر گویی که غارتگر خوزستان شو

۸

رکن دین آصف ثانی حسن آن کش به دعا

آسمان گفت که فرمان ده چار ارکان شو

۹

گر همی خواهی در دیده کشندت خوبان

گفت خسروست که خاک در خسرو خان شو

تصاویر و صوت

نظرات