امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۶۹۶

۱

عارض همچون نگارستان تو

شاهد حال است بر دستان تو

۲

شب جهانی کشته ای و آنگه هنوز

بوی خون می آید از پیکان تو

۳

عذر خواه آن غمزه را از ما که او

خون ما ریخت بی فرمان تو

۴

موی بر اندام من پیکان شود

چون کنم یاد از سر مژگان تو

۵

سنگ گوهر را به دندان بشکند

بشکند گر گوهر دندان تو

۶

گل بخندد در چمن گر خنده ای

وام یابد از لب خندان تو

۷

با چنین خوبی تو ز آن کیستی؟

بنده خسرو هست باری آن تو

تصاویر و صوت

نظرات