
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۶۹۹
۱
چه شکل است این که می آید سمند ناز بر کرده
هزاران جان و دل آویزه بند کمر کرده
۲
گهی خواهم کشم دیده، گهی خواهم نکو دارم
چو بینم سوی او انگشتها در دیده در کرده
۳
سر آن چشم گردم، دیده چون دزدیده سوی من
چو سویش دیده ام، از ناز دیگر سو نظر کرده
۴
چه شرمش آید از تلخی که از شوخی و بدگویی
کند با من حدیث تلخ رو سوی دگر کرده
۵
نه من مردم به خون گرم و عشق شهرت آلوده
عروسی دان مرا گلگونه از خون جگر کرده
۶
خوش آن مجلس که خسرو گشته غرق جرعه خوبان
لباس هستی خود پیش شان از گریه تر کرده
نظرات