
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۰۳
۱
ای جان، چو سخن گویم مستانه و رندانه
سرمستم و لایعقل زان نرگس مستانه
۲
پرسد ز سرشک خون جانم ز غمت، آری
پر گشته مرا آخر در عشق تو پیمانه
۳
ای دوست، سر زلفت در سینه من بگشا
زنجیر نه این در را، سرهاست درین خانه
۴
با عشق دو چشمش چون رفتی ز پی کویش
خسرو، تو رهی رفتی رندانه و یارانه
نظرات