
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۲۱
۱
ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمده
محرابیان در کوی تو از قبله بیزار آمده
۲
هم عاشقان در شست تو، هم روزه داران مست تو
هم زاهدان از دست تو در بند پندار آمده
۳
وه کان کمند عنبرین مشک خم اندر خم و چین
از بهر آن مویی ببین جانی گرفتار آمده
۴
زیبا تو بر بام آنچنان شوخی و عیاری کنان
ای آفتاب عاشقان از تو به دیوار آمده
۵
تا دیدم آن چشم عجب سوگند آن چشم است و لب
گر هست جویم روز و شب در چشم بیدار آمده
۶
تو سرکش و من بیدلم، افتاده کار مشکلم
حاصل ز دست حاصلم صد رنج و تیمار آمده
۷
نازی ست اندر سر ترا خشمی ست بر چاکر ترا
وان خوی نازک مرترا از چشم بیمار آمده
۸
خسرو گرفتار هوس، دیوانه روی تو بس
وز خون مژگان هر نفس آلوده رخسار آمده
نظرات