امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۷۲۴

۱

ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ریخته

افسون چشم کافرت زینگونه صد خون ریخته

۲

تا هر که باشد یار تو، بیخود شود در کار تو

ای زیر لب گفتار تو در باده افیون ریخته

۳

ای آنکه گردون چند گه می داشت در خونم نگه

زین هر دو چشم روسیه شد اینک اکنون ریخته

۴

نی سرو، ای شاخ رطب، کان قامت زیباسلب

از نقره خام، ای عجب، نخلی ست موزون ریخته

۵

هر جا که اشکم تاخته آهم علم افراخته

هامون ز دریا ساخته، دریا به هامون ریخته

۶

خواهم بپرم بر سما کز جور تو گردم رها

صد گونه باران بلا گردد ز گردون ریخته

۷

ای کرده خسرو را زبون هرگز نپرسیده که چون

خون کرده دل را در درون وز دیده بیرون ریخته

تصاویر و صوت

نظرات