
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۴
۱
چشمم که بر روی تو فتاده ست
بر آفت خود نظر نهاده ست
۲
راهیست برای بردن جان
ابروی کجت میان گشاده ست
۳
خط تو درونه مرا سوخت
شک نیست کز آفتاب زاده ست
۴
زلفت سر و پا شکسته زانست
کز سرو بلند او فتاده ست
۵
انصاف من شکسته بستان
زان طره که داد ظلم داده ست
۶
گفتی ز لبم بنوش باده
خون می نوشم، چه جای باده ست
۷
خسرو ز تو بی قرار با تست
دل را چه کنم که خود مراد است
تصاویر و صوت

نظرات