امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۷۵

۱

آنجاست دل من و هم آنجاست

کان کج کله بلند بالاست

۲

خوابش دیدیم دوش و مستیم

کان خواب هنوز در سر ماست

۳

آهسته رو، ای صبا، بدان بام

کان مست شبانه من آنجاست

۴

رحمی نکند بر این دل پیر

یاری که چو بخت خویش برناست

۵

از دوزخ، اگر نشان بپرسند

من گویم خوابگاه تنهاست

۶

می کش که به هر چهار مذهب

خونم هدرست و خانه یغماست

۷

گفتند دلت خوش است، آری

در گونه روی بنده پیداست

۸

خون می کنی و خبر نداری

بیچاره کسی که ناشکیباست

۹

خسرو، جان ده که اندرین راه

کاری به سخن نمی شود راست

تصاویر و صوت

نظرات