
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۵۸
۱
ای فراق تو یار دیرینه
غم تو غمگسار دیرینه
۲
درد تو میهمان هر روزه
داغ تو یادگار دیرینه
۳
غرق خونم که می خلد هر دم
در دلم خار خار دیرینه
۴
هر کسی را می و یاری ست و من
بی خبر از خمار دیرینه
۵
هیچگه در حضور خواهم گفت
محنت انتظار دیرینه
۶
ای دریغا که خاک خواهم شد
با دل پر غبار دیرینه
۷
ای صبا، زینهار یاد دهش
گه گه از دوستدار دیرینه
۸
گاه گاهی خرامشی نکنی
بر سر خاک یار دیرینه
۹
چند گاهی خلاص یافته بود
جانم از کار و بار دیرینه
۱۰
وه که باز آمدی و خسرو را
بردی از دل قرار دیرینه
نظرات