
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۶
۱
زلف تو هنوز تابدار است
چشمت به کرشمه در خمار است
۲
گفتی که وفا نیاید از من
سوگند مخور که استوار است
۳
خون شد دل من، بگوی، ای باد
کان جان عزیز در چه کار است
۴
کشتش به کدام بوستان است
سروش به کدام جویبار است
۵
من گریه خویش دوست دارم
کز درد کسیم یادگار است
۶
کارم غم عشق و بی قراری است
تا عمر عزیز برقرار است
۷
ای شاهسوار، آهوان را
تیر تو نکوترین شکار است
۸
عاشق که غم تو خورد وانگه
شادی طلبت، حرام خوار است
۹
با تو به مثل هلاک خسرو
دیوانه و موسم بهار است
نظرات