امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۷۶۶

۱

ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته

کز خون دلت پیرهنت رنگ گرفته

۲

آن سوختگی جگر لاله ازان است

کز آه من آتش به دل سنگ گرفته

۳

تا دست تظلم نزند کس به عنانش

تن داده به مستی و عنان تنگ گرفته

۴

از سوزن زنگار گرفته بشناسد

بس کز نم گریه مژه ام زنگ گرفته

تصاویر و صوت

نظرات