
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۷
۱
چشمت که میان خواب نازست
یا رب که چه شوخ و دلنوازست
۲
هر لحظه ز نیش غمزه تو
صد رخنه به روزه و نمازست
۳
خونها همه خورد، این چه شکل است؟
دلها همه برد، این چه نازست؟
۴
محمود به خاک شد هنوزش
دل سوی کرشمه ایازست
۵
شبها غم خود به شمع گویم
کو نیز ز محرمان رازست
۶
سوزنده کسیم نیست جز شمع
کان سوخته سر گدازست
۷
فریاد رسی که در همه وقت
بر غمزدگان در تو بازست
۸
جانا، تو به خواب شو که مستی
افسانه عاشقان درازست
۹
سوز دل و آب چشم خسرو
بپذیر که از سر نیازست
تصاویر و صوت

نظرات