
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۷۸۲
۱
ای که در دیده درونی و در آغوش نه ای
هم به یاد تو که یک لحظه فراموش نه ای
۲
چند افسون جفا خوانی و پنهان داری
آنچنان نیست که افسونش به هر گوش نه ای
۳
رو بپوشیدی و این بنده خطا کرد که دید
من و رسوایی ازین پس، چو خطاپوش نه ای
۴
وه که از درد توام خون جگر نوش گرفت
تو چه دانی که در این درد جگر نوش نه ای
۵
گر به آغوش بریزند گل اندر بر من
آن همه خار بود چون تو در آغوش نه ای
۶
دوش گفتی که کنم چاره کارت فردا
آخر امروز چرا بر سخن دوش نه ای؟
۷
از لبش وعده دهی، وز مژه اش زخم زنی
نیش باری مزن، ای دیده، اگر نوش نه ای
تصاویر و صوت

نظرات