
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۸۱۲
۱
نگارین مرا شد نوجوانی
که نو بادش نشاط و کامرانی
۲
خطش پیرامن لب، گوییا خضر
برآمد گرد آب زندگانی
۳
بمیرم بر سر کویش که باشد
سگان کوی او را میهمانی
۴
نه بر رویت خطت، ای آیت حسن
که هست آن فتوی نامهربانی
۵
من از باغ تو گر برگی نبندم
تو باری بر خور از شاخ جوانی
۶
غمی چون کوه بر جانم نهادی
تو باقی مان که من بردم گرانی
۷
چه یارد گفت در وصف تو خسرو
که هرچ اندر دل آرم، بیش از آنی
نظرات