امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۸۱۵

۱

بر لب اثر شراب داری

وز غمزه خیال خواب داری

۲

شب خسپی و ما کنیم فریاد

آگه نشوی، چه خواب داری؟

۳

نارسته ز پوست می نماید

خطت که ز مشک ناب داری

۴

در آب حیات غرقه شد خضر

زان سبزه که زیر آب داری

۵

تری خطت بجای خویش است

هر چند بر آفتاب داری

۶

لب از تو و دل ز من، خوشی کن

چون هم می و هم کباب داری

۷

خون ریز که گر بپرسدت کس

در هر مژه صد جواب داری

۸

گفتی کنمت به غمزه بسمل

بسم الله اگر شتاب داری

۹

گر کشتنی است بنده خسرو

بیهوده چه در عذاب داری؟

تصاویر و صوت

نظرات